کردستان
خانه / کانون‌های موسسه طبیعت / کانون سافاری طبیعت / کردستان

کردستان


 

جهت آگاهی از سفر و هماهنگی ، با شماره تلفن : 09362487183 سرکار خانم رضایی و یا 09336143508 جناب آقای اسماعیلی تماس حاصل فرمایید .

در صورت قطعی شدن شرکت در برنامه لطفا مبلغ مورد نظر را به شماره 5022291040225474  به نام سحر رضایی واریز نمایید و تصویر فیش واریزی را به آدرس  تلگرام @rezaei_admiral و یا @shahrooz_esmaili  ارسال نمایید .

 

گزارش

   

تعداد افراد شرکت کننده : 23 نفر

تاریخ اجرا 12 الی 14 اردیبهشت 97

سرپرستان : خانم سحر رضایی و آقای شهروز رضایی

تهیه گزارش : شهروز اسماعیلی

روز اول

طبق پیشنهاد برنامه از سوی ما و موافقت مجموعه طبیعت برنامه سفر به کردستان در تقویم بهار این مجموعه قرار گرفت.

شامگاه سه شنبه راس ساعت 12 نیمه شب با حضور تمامی افراد از میدان آزادی تهران تیم عازم منطقه شد. طبق پیش بینی که کرده بودیم حدود ساعت 7 صبح بعد از گذشتن از سنندج و در مسیر جاده مریوان در رستورانی که کنار اولین پمپ بنزین قرار داره صبحانه صرف شد . تا قبل از آماده شدن صبحانه جلسه معارفه برای اعضای گروه گذاشتیم تا همسفران برنامه بهتر با هم دیگه آشنا بشن.

یک ساعتی برای صرف صبحانه در نظر گرفته بودیم که راس ساعت 8 از رستوران خارج شدیم و به مسیر خودمون به سمت مریوان ادامه دادیم . جاده مریوان سنندج جاده زیبا و در عین حال پر پیچ و خم و پر از ماشین های سنگین است که هنگام تردد در آن خیلی باید مراقب بود. مقصد اول ما دریاچه زریبار (زریوار) بود که ساعت 11 به اونجا رسیدیم.

دریاچه یا تالاب زریبار در فاصله ۳ کیلومتری غرب شهر مریوان، در استان کردستان است و از مکان‌های دیدنی و گردشگری این شهر محسوب میشود. آب تالاب شیرین است و از تعدادی چشمهٔ کف‌جوش و بارش تأمین می‌شود. در بیشتر زمستان‌ها سطح دریاچه کاملاً یخ می‌بندد. طول دریاچه زریبار حدود ۵ کیلومتر و عرض آن حدود ۱٫۶ کیلومتر است. وسعت تالاب به دلیل تغییرات حجم آبی در فصول مختلف متغیر و حداکثر عمق آن ۵/۵ متر است.

در اطراف دریاچه میتونید گونه های مختلف پرندگان و مخصوصا لک لک رو به وفور مشاهده کنید.

قرار شد اعضا گروه راس ساعت 1 پیش ماشین حاضر بشن و 4 نفر از اعضا قایق گرفتن و در دریاچه مشغول شدن ما هم به همراه باقی دوستان تا انتهای مسیر راهپیمایی دریاچه رفتیم. طبق قراری که با رستوران داشتیم ساعت 1 و نیم به رستوران رسیدیم.

مقاصد بعدی ما برای روز اول آبشار گویله و دریاچه سد گاران بود که در جاده مریوان-سقز قرار دارد. با اتوبوس حدود یک ساعت زمان نیاز بود تا به آبشار رسید .فاصله آبشار گویله از شهر مریوان حدود 40 کیلومتر می باشد . که با دیدن تابلو آن در جاده میتوانید توقف کرده و بعد از حدود یک کیلومتر پیمایش به زیر آبشار برسید . ارتفاع آبشار به حدود 50 متر می رسد.

حوالی ساعت 2 به سرجاده آبشار رسیدیم و رسیدن به آبشار حدود نیم ساعت زمان برد. بعد از اینکه عکس های یادگاری رو گرفتیم ، ساعت 4 شروع به بازگشت به سمت اتوبوس کردیم . که ساعت 4 و نیم همه نفرات پیش اتوبوس حاضر بودن.

در میانه راه بازگشت به مریوان دریاچه سد گاران که بر رویی یکی از سرشاخه های رود سیروان بنا شده رو میشه دید که منظره زیبایی داره حدود بیست دقیقه در این منطقه توقف کردیم ، همینطور در تمام طول مسیر در این فصل میتونید دشت های سر  سبز که پر شده از گل های شقایق رو در اطراف جاده ببینید.

محل کمپ شب اول ما در پشت دریاچه زریوار قرار داشت طبق وعده ای که داده بودیم در  برای عصرانه در روستای  "برده رشه" به نفرات غذای محلی کردستان یعنی "کلانه" رو دادیم ، یک نون که به همراه پیازچه و سبزیجات کوهی پخته میشه و به همراه دوغ صرف میشه و مزه فوق العاده ای داره.

حدود یک ساعتی صرف عصرانه نفرات طول کشید و هوا رو به تاریکی کشیده بود . مسیر رو ادامه دادیم و در نزدیک روستای "دره تفی" در نقطه ای که قبل مشخص کردیم ساعت 8 شروع به برپایی کمپ کردیم . محل کمپ رو به  نحوی قرار دادیم که از جاده دید نداشته باشه و همینطور از چمن هایی که نصف محیط رو فراگرفته بود فاصله گرفتیم تا آسیبی به اون نقطه وارد نکنیم . چادر ها رو به صورت دایره ای در اون نقطه دایر کردیم تا هم منظره بهتری داشته  باشیم هم امنیت بیشتری. چند نفر از اعضا زحمت تهیه هیزم رو کشیدن و بعد از اون سحر خانوم مشغول به پخت شام  کرد .

حوالی ساعت ده بود که ماه از پشت کوه نمایان شد بهمراه نمای شهر و دریاچه منظره زیبایی رو درست کرده بود.

روز دوم

حوالی ساعت هشت صبح نفرات از خواب پاشدن و کم کم مشغول جمع کردن چادر ها و وسایل شدن بعد از جمع شدن  وسایل بچه ها مشغول به خوردن صبحانه ای که سحر خانوم تهیه کرده بود شدن. چون محل کمپ دوم ما دشت بود و هیزمی در ان وجود نداشت به همراه چند نفر مشغول جمع اوری هیزم و دسته بندی اون برای شب شدیم. ساعت ده از کمپ به سمت مقصد اصلیمون که روستای اورامان تخب بود حرکت کردیم ولی قبل از اون در فاصله ده دقیقه ای از محل کمپمون در روستای "دره تفی" ایست کردیم .

در این روستا میتوانید در بالای ستون هایی که در بالای روستا نصب شده لانه های لک لک رو ببینید که منظره زیبایی رو ایجاد کرده . ضمن اینکه در این روستا میتونید اقدام به تهیه بستنی سنتی این روستا بکنید که مزه عالی داره. بعد یک ساعت از ایست و مقداری معاشرت با افراد محلی و  شرکت چند تا از بچه ها در بازی دوزی که پیرمرد های روستا انجام میدادن اقدام به حرکت کردیم.

ساعت یک عصر بود که به شهرستان دزلی رسیدیم . سفارش غذا قبل از رسیدنمون به دزلی داده بودیم ولی بچه ها اعلام کردن در حال  حاضر گشنه نیستن و شیرینی "ناو ساجی" که قرار بود برای عصرانه در اونجا تهیه کنیم رو خریدیم و بین نفرات تقسیم کردیم.

بعد از دزلی جاده چون به سمت ارتفاعات میره میتونید صحنه های فوق العاده ای از مناظر پایین دست ببینید . برای رسیدن به اورامانت به یک دوراهی میرسید که ایست بازرسی پلیس  مرزبانی قرار داره که باید به سمت چپ برید. جاده ای که قطعا تردد در زمستان در آن بسیار خطرناک می باشد.راس ساعت 1:40 به ابتدای روستای اورامان تخت رسیدیم.

بعلت اینکه در تعطیلات اردیبهشت قرار بر برپایی جشن کومسای در این روستا بود و تور های گردشگری در منطقه زیاد میشد ، پلیس راه رو برای عبور خودرو های سنگین و اتوبوس مصدود کرد که مجبور شدیم از ابتدای روستا پیاده روی کنیم .

مقبره پیر شالیار در انتهای روستا اورامان قرار دارد که مقصد ما بود. "کومسای" مراسم تاریخی مردم اورامان است که سالها است در بخش جغرافیایی اورامان تخت با حضور جمع کثیری از مردم برگزار می‌شود. مراسم پیر شالیار در روستای اورامان‌تخت (هورامان) کردستان، هر سال دو بار در نیمه بهار و نیمه زمستان برگزار می شود. مراسمی که در نیمه بهمن ما برگزار می شود ، شامل ذبح دام قربانی، دف‌زنی، نوعی رقص، خوردن آش، و شب‌نشینی و  خواندن شعر و دعا است. در افسانه‌های مردم منطقه اورامانات پیری اسطوره‌ای به نام "پیر شالیار" هست که می‌گویند صاحب کرامات بوده است. از جمله کرامات عجیبی که درباره او روایت می‌کنند ماجرای شفایافتن "شاه بهار خاتون" دختر شاه بخارا است که "پیر شالیار" او را شفا می‌دهد.پادشاه دخترش را به عقد وی در می‌آورد و مردم جشن عروسی بزرگی برای پیرشالیار و بهار خاتون برپا می‌کنند که مراسمی که برگزار می‌شود، سالگرد همان روز است.

اما مراسم کومسای  از ترکیب دو کلمه "کوم" و "سای" تشکیل شده که "کو" به معنای جمع و "سای" نیز به معنای یادگیری است.در این روز، مردم روستا در این مکان جمع شده و معتمدین و ریش‌سفیدان روستا، یادگیری مسائل ماه‌های آینده و برنامه‌ریزی را به آنها آموزش داده و دهیار، کدخدا، آبیار را تعیین می‌کردند.

حدود نیم ساعت راهپیمایی ما از بالای روستای اورامان تخت به مقبره پیر شالیار طول کشید. در مسیر روستا میتونید مغازه های زیادی ببینید که صنایع دستی محلی رو بفروش می رسوند. ساعت 3 و نیم عصر بود که با تهیه یک نیسان بچه ها رو به اتوبوس رسوندیم. و مسیری که از آمده بودیم رو برگشتیم.

در فاصله حدود یک ربعی شهرستان دزلی در یکی از فرعی های جاده که راه به ارتفاعات راه داشت در جایی که از قبل مشخص کرده بودیم بچه ها رو از اتوبوس پیاده کردیم و بعد از حدود 100 متر پیمایش و افزایش ارتفاع کمپ خودمون رو برپا کردیم. موقعی که نفرات درگیر برپا کردن چادر ها بودن ما هم به دزلی رفته و سفارش غذای نفرات رو تحویل گرفتیم . بعلت استقبالی که بچه های تیم از شیرینی "ناو ساجی " کرده بودن به مغازه ای که قبلا آنرا تهیه کردیم سفارش 100 عدد از این شیرینی رو دادیم که فردا نفرات برای سوغات ببرند.

ساعت 6 و نیم بود که به کمپ بازگشتم چند دقیقه بیشتر نگذشته بود که بارون شروع شد. پیش بینی هوای منطقه این چند روز رو نیمه ابری و بدون بارش زده بود ولی با توضیح به نفرات که با امادگی کامل برای یک برنامه بهاره حضور پیدا کنند ، سریعا وسایل اضافی از زمین جمع شد و همه پانچو پوشیده دور اتش جمع شدن.

بعد یک ربع باران قطع شد و فقط رعد و برق های در دور دست بود که گاه گاه محیط روشن میکرد.

 

روز سوم

امروز روز پایانی سفر و باید زودتر برمیگشتیم که به ترافیک پایان تعطیلات هم برخورد نکنیم

ساعت 9 و ربع صبح وسایل جمع کرده و صبحانه خورده به سمت تهران حرکت کردیم . در دزلی مجددا توقف کردیم تا تفرات سوغاتی های خودشون رو تهیه کنن ولی درخواست "ناو ساجی" و "کلانه" خیلی بیشتر از انتظار ما بود و حدود یک ساعت و نیم توقف ما طول کشید که به نفرات گفتیم بخاطر طولانی شدن توقف دیگه امکان توقف برای نهار وجود نداره . همونجا نفرات نهار خودشون رو تهیه کردند. و دیگه به سمت تهران راه افتادیم و ساعت 23:30 به تهران رسیدیم.

در آخر سفر جا داره از زحمات تمام همسفران که در این برنامه بسیار همدل و همراه بودن تشکر کنم و همینطور آقای طاها ولی زاده با اشتراک تجربه های خوبشون برای ما و بخصوص خانم سحر رضایی که بار اصلی مسئولیت برنامه روی دوش ایشون بود تشکر ویژه کنم.

 



مطالب مرتبط


برچسب ها


ارسال پیام


 
 
 
کد بالا را در کادر وارد نمایید :