گزارش سفر دوچرخه سواری چهار اقلیم
خانه / کانون‌های موسسه طبیعت / گزارش برنامه ‎ها / گزارش سفر دوچرخه سواری چهار اقلیم

گزارش سفر دوچرخه سواری چهار اقلیم

اطلاعات برنامه: 

تاریخ اجرا: 13 الی 15 مهر 1400
مسافت رکابزنی: 120 کیلومتر
درجه سختی برنامه: 7 از 10
تعداد نفرات دوچرخه سوار: 16
تعداد خودروی پشتیبان: 2
اعضای تیم سرپرستی: سرپرست سعید جمشیدی کمک سرپرست سپیده امینی
اعضای تیم پشتیبانی: محمود غلامی (پشتیبان و راهنمای محلی) - یلدا علی مردانی - فرشاد قره داغی - سومیا شجاعی زاده

شرح برنامه رکابزنی:

بعد از مدت‌ها که به خاطر شرایط کرونا برنامه چند روزه نداشتیم، تعطیلات مهرماه فرصت خوبی بود برای یک تور چند روزه دوچرخه سواری و رکاب زدن در دل طبیعت. مسیر رکابزنی در 2 استان سمنان و مازندران قرار داشت و به دلیل عبور از شرایط طبیعی و آب و هوای متنوع اسم برنامه شد رکابزنی در چهار اقلیم و از قبل برنامه، همسفران خیلی مشتاق بودند تا این چهار اقلیم رو تجربه کنند که بعد از برنامه به معنای واقعی تجربه کردند، جلوتر توضیح می‌دیم.

  • شروع سفر:
    دوشنبه 12 مهر ساعت 23:30 قرار ما با همسفران بود در میدان آرژانتین و پروسه قرار دادن 15 دوچرخه روی باربند ماشین طبق پیش‌بینی‌ها 1 ساعت زمان برد و حدود ساعت 24:30 ماشین حرکت کرد. در طول مسیر همسفران به استراحت و خواب پرداختند.
  • روز اول:
    در حدود ساعت 7:30 صبح به روستای دیباج از توابع دامغان رسیدیم که نقطه شروع برنامه بود. بعد از پایین آوردن دوچرخه‌ها و تعویض لباس، نوبت خوردن صبحانه و آماده کردن دوچرخه‌ها شد. قبل از شروع رکابزنی، نکات فنی، آموزشی و ایمنی دوچرخه‌سواری توسط سعید، سرپرست برنامه توضیح داده شد و تیم سرپرستی به همرکابان معرفی شد. دیگر وقت شروع رکابزنی و رفتن به دل اقلیم اول بود.
    مناطق نیمه بیابانی شمال استان سمنان با مناظر کوه‌های بی‌نظیر و هوای آفتابی، بهترین شروع ممکن را فراهم کرد. شروع برنامه بعد از یک مسیر کوتاه صاف، وارد سربالایی می‌شد و قرار بود در طی حدود 18 کیلومتر از ارتفاع 1,850 به 2,500 متر برسیم. مسیر بسیار خلوت و عبور ماشین‌ها خیلی کم بود و همین موضوع، لذت دوچرخه‌سواری در سکوت و تماشای مناظر اطراف را ممکن می‌کرد. حضور 2 ماشین پشتیبان در عقب و جلوی گروه هم به ایمنی هرچه بیشتر گروه کمک می‌کرد. سپیده هم به عنوان عقب‌دار در انتهای گروه حرکت می‌کرد و حواسش به نفرات انتهای تیم هم بود. با توجه به پیش‌بینی‌های هواشناسی که قبل برنامه چک شده بود، احتمال بارندگی از قبل پیش‌بینی شده بود و تمهیدات لازم دیده شده بود. اما طبیعت همیشه نشان داده است که غیر قابل پیش‌بینی بوده و ما در برنامه‌های طبیعت‌گردی باید منتظر هر نوع چالشی باشیم و از لحاظ ذهنی خود را برای آن آماده کرده باشیم. کاهش شدید و غیر منتظره دمای هوا نسبت به حالت عادی، یکی از همین چالش‌ها بود که باعث می‌شد رکابزنی در باران با احتمال سرماخوردگی نفرات همراه شود، چون که برای 2 شب اول اقامت کمپی در جنگل در نظر گرفته شده بود، با در نظر گرفتن این مسائل و آگاهی از وضعیت جوی بالادست که توسط محمود، در اختیار سعید قرار می‌گرفت، بنا به صلاحدید او و بعد از مشورت با تیم پشتیبان، تغییری در برنامه روز اول صورت گرفت و قرار شد که تیم تا محل کمپ روز اول رکابزنی را ادامه داده و ناهار و استراحت در همان محل کمپ باشد. البته توان فنی بالای همرکابان و اینکه مسیر را زودتر از زمان پیش‌بینی شده طی کرده بودند هم در این تصمیم‌گیری تاثیرگذار بود. نکته‌ای که در برنامه‌های گروهی حتما باید در نظر گرفت، این است که مسافت مدنظر برای هر روز، کمتر از حد میانگین در نظر گرفته شود تا برنامه بدون عجله انجام شود. چون در طول مسیر همسفران دوست دارند با آرامش از طبیعت اطراف لذت ببرند و عکاسی کنند و این یکی از مزایای سفر با دوچرخه است و همینطور مسائل پیش‌بینی نشده‌ای مانند خرابی دوچرخه‌ها، حوادث و اتفاقاتی که موجب توقف گروه می‌شود و سایر مسائل، از مواردی هستند که حتما باید در نظر گرفت.
    با افزایش ارتفاع و نزدیک شدن به محل کمپ، مه شروع شد و وزش باد ملایم و جابجایی مه، هر لحظه منظره بی‌بدیل و جدیدی را پیش چشمان ما قرار می‌داد. هرچه ارتفاع بیشتری می‌گرفتیم غلظت مه بیشتر می‌شد و مسیر رویایی‌تر. وقتی که به محل کمپ رسیدیم، منطقه کاملا در مه فرو رفته بود و رطوبت بسیار بالا بود. تا زمان آماده شدن ناهار توسط تیم پشتیبان، نفرات مشغول برپایی چادرها شدند. علیرغم سختی‌های چادر زدن در مه و رطوبت، همسفران با روحیه قوی، به سرعت کار برپایی چادرها را انجام دادند و برای صرف ناهار آماده شدند. ناهار روز اول کشک بادمجان و الویه بود که توسط یلدا و محمود آماده شده بود و بسیار لذیذ و دلچسب بود. یک غذای خوشمزه و سالم خانگی، بعد از یک رکابزنی هیجان انگیز، همان چیزی بود که لازم داشتیم.
    بعد از ناهار، همسفران به داخل چادرهای خود برای استراحت رفتند. محل کمپ در جنگل‌های تنک ابتدای استان مازندران قرار داشت و عملا وارد دومین اقلیم شده بودیم و دیدن درختان خزان‌زده و رنگارنگ در طول مسیر و محل کمپ، از جذابیت‌های این روز بود. تا پایان روز و قبل خواب، بساط چای آتشی و گپ و گفت‌های دوستانه دور آتش برقرار بود و همسفران بیشتر با هم آشنا می‌‍شدند. بعد از توضیحات برنامه فردا و اعلام ساعت بیداری و گوشزد کردن موارد احتیاطی در کمپ، همه نفرات برای استراحت و خواب به داخل چادرهای خود رفتند.
  • روز دوم:
    صبح روز بعد با غلیظ‌ترین‌ مه ممکن و خبر بارندگی در مسیر پیش رو شروع شد و این یعنی چالش و سعید باید در مورد این چالش تصمیم‌گیری می‌کرد. پس از مشورت با تیم پشتیبان و بررسی شرایط، چندین گزینه برای ادامه برنامه مطرح و در نظر گرفته شد.‌ به دلیل متغیر بودن آب و هوا و اینکه در مسیر پیش‌رو کاهش ارتفاع داشتیم و این به معنی خروج‌ از مه بود، تصمیم بر این شد که با توجه به شرایط در مقاطع زمانی مختلف، تصمیمات لازم جهت ادامه برنامه گرفته شود. اما برای رکاب زدن در مه غلیظ، نوع حرکت تیم‌ توسط سعید برای نفرات توضیح داده شد. بدین صورت که تیم به صورت فشرده و در کنار هم (البته با رعایت فاصله جانبی و طولی) در بین 2 ماشین پشتیبان با سرعت بسیار آرام حرکت کنند تا از غلظت مه کاسته شود. همرکابان به بهترین شکل ممکن همکاری کرده و تیم به صورت منظم و ایمن به مسیر ادامه می‌داد تا اینکه با کاهش ارتفاع از شدت مه کاسته شد و تقریبا از بین رفت. در این قسمت مسیر، بازدیدی از یک شکاف طبیعی بسیار بزرگ در دل سنگ‌ها داشتیم که به شمشیربر معروف است و محمود توضیحاتی در مورد منطقه داد.
    مقصد بعدی ما روستای سفیدچاه و قبرستان تاریخی آن بود که گفته می‌شود قدیمی‌ترین قبرستان مسلمانان ایران است. بازدید از این قبرستان تاریخی برای همرکابان بسیار جذاب بود، خصوصا که سعید و محمود توضیحات کاملی در مورد این قبرستان داده بودند و دوستان با اهمیت تاریخی این قبرستان آشنا شده بودند.
    تا اینجای برنامه در روز دوم به دلیل کاهش ارتفاع، همه چیز به خوبی پیش رفته بود و هوا هم گرم‌تر شده بود و حتی بارشی که اول صبح در این منطقه شروع شده بود، نیز متوقف شده بود و گروه با بارش مواجه نشد. می‌بینید که سرعت تغییر آب و هوا به چه صورت بوده است و این کار را برای سعید و بقیه تیم بسیار چالشی می‌کرد.
    ادامه مسیر، گردنه نیالا و افزایش ارتفاع مجدد تا 1500 متر بود و این یعنی مجددا مه غلیظ به اضافه باران، چون که بالای گردنه نیالا اقلیم جنگل‌های هیرکانی شروع می‌شود و احتمال بارندگی مجددا زیاد می‌شود. از این جای برنامه به بعد، یکی از گزینه‌های در نظر گرفته شده بسیار جدی شد: فشرده کردن برنامه در 2 روز و رسیدن به اقامتگاه در پایان روز دوم. خود سعید مهم‌ترین دلایلی که باعث شد این تصمیم را بگیرد، این موارد می‌داند:
    - بعد از کمپ شب اول و به دلیل رطوبت بسیار زیاد ناشی از مه، تقریبا تمامی چادرها خیس بودند. خیس و نمدار بودن اکثر لباس‌های بچه‌ها هم مزید بر علت بود که کمپ کردن در شب دوم، احتمال خواب بی‌کیفیت و سرماخوردگی را به شدت بالا می‌برد.
    - پیش‌بینی‌های هواشناسی خبر از بارش زیاد و مداوم در روز پنجشنبه می‌داد و این یعنی یک روز کامل رکاب‌زنی در زیر باران در مسافت 30 کیلومتر سر پایینی و به همراه باد
    - عملکرد عالی بچه‌ها در رکابزنی و اینکه اتفاق غیرمترقبه‌ای هم رخ نداده بود، باعث شده بود تا تیم زودتر از زمان پیش‌بینی شده مسیر را طی کند و امکان فشرده کردن برنامه وجود داشت.
    با در نظر گرفتن این موارد، سعید تصمیم خود را با گروه مطرح کرد که مورد استقبال بچه‌ها هم قرار گرفت و ادامه برنامه شروع شد. رکاب‌زنی چالشی گردنه 8 کیلومتری و افزایش ارتفاع 600 متری در حدود 2 ساعت و نیم برای همه تیم زمان برد و در بالای گردنه و در محل پارک جنگلی توسکا چشمه تیم برای خوردن ناهار توقف کرد. ایستادن در کنار گرمای آتش و خوردن چای و قهوه، خستگی گردنه را از بین برد. با هماهنگی بسیار خوب محمود و لطف خانواده‌اش، غذای گرم و خانگی بلافاصله بعد از استراحت بچه‌ها رسید و چیزی بهتر از یک زرشک پلو گرم در هوای سرد و مه گرفته جنگلی!
    بعد از غذا و برای ادامه مسیر که سراشیبی و لغزنده به همراه مه و نم باران بود، دوباره حرکت تیم به صورت قرارگرفتن بین 2 ماشین پشتیبان بود. اما از آنجایی که این جاده باریک و تردد بیشتری نسبت به جاده‌های قبلی داشت، تیم به صورت خطی و در پشت سر هم حرکت می‌کرد که منظره بسیار جالبی به‌ وجود آمده بود.
    سعید در جلوی گروه با توجه به شرایط، سرعت تیم را تنظیم و کنترل می‌کرد تا حادثه‌ای پیش نیاید. هم‌زمان با کاهش ارتفاع، از شدت مه کاسته شد، هوا گرم‌تر شد و‌ زمین تقریبا خشک شده بود. در قسمتی از مسیر که به بام گلوگاه معروف هست و کل شهر معلوم می‌شود، برای لذت بردن از منظره و‌ عکاسی توقف کردیم. مسیر را ادامه داده تا به شهر گلوگاه رسیدیم. از گلوگاه یک‌ مسیر 10 کیلومتری در کنار جاده اصلی در پیش داشتیم تا به شهر نوکنده و محل اقامتگاه برسیم. نکته اینکه در آن مناطق اقامتگاه خوب با فضای زیاد که مناسب گروه باشد، کم‌پیدا می‌شود و دلیل انتخاب این اقامتگاه در شهر نوکنده (علیرغم دور شدن از مسیر تهران) کیفیت عالی خدمات و فضای دلچسب آن بود. در قسمت پایانی رکابزنی و‌ تا رسیدن به اقامتگاه، بالاخره به باران شدید خوردیم و وقتی به اقامتگاه رسیدیم خیس بودیم.
    بعد از مستقر شدن در اطاق‌ها و‌ تعویض لباس‌ها، بچه‌ها دور هم جمع شدند و حسابی در مورد برنامه صحبت کردیم. ما در کانون دوچرخه‌سواری، رسمی داریم که بعد هر سفر هدیه‌ایی به رسم یادگاری به همسفران می‌دهیم تا هر وقت آن هدیه را دیدند، یاد برنامه بیوفتند. چون فردا عجله‌ای برای زود بیدار شدن نداشتیم، گفتگو و شب نشینی تا دیروقت ادامه داشت و حسابی از معاشرت لذت بردیم.
    در اینجا نکته‌ای که باید به آن اشاره کرد همکاری خوب اقامتگاه بود که اقامت ما یک‌ شب جابجا شد و‌ با روی باز این مسأله رو پذیرا بودند. همینطور راننده ماشین که قبول کرد یک روز زودتر دنبال ما بیاید و به جای جمعه، روز پنجشنبه برگردیم.
  • روز سوم:
    روز پنجشنبه بعد از بیداری و خوردن صبحانه لذیذ اقامتگاه، باید به سراغ اقلیم چهارم می‌رفتیم که دیروز به دلیل باران نتوانستیم ببینیم. دریا! مسافت کوتاه بود و به سرعت به لب آب رسیدیم. بعد از دیدن دریا و‌ عکاسی، رکابزنان به اقامتگاه برگشتیم. ماشین حدود ساعت 12 به ما رسید و بعد از بار زدن دوچرخه‌ها به سمت تهران برگشتیم. حسن ختام خوشمزه این برنامه هم ناهار در شعبه مرکزی رستوران اکبرجوجه بود.‌ حدود 10 شب به میدان آرژانتین رسیدیم و این برنامه هم با همه خاطرات خوب و سختی‌های مخصوص خود به پایان رسید.

دریافت مشاوره تخصصی رایگان




مطالب مرتبط


برچسب ها


ارسال پیام


کد بالا را در کادر وارد نمایید :